التفسیر الکبیر (کتاب)
نویسنده | فخرالدين رازى |
موضوع | تفسیر اهل سنت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 32 |
|
تفسیرى کلامى نوشته فخر الدین رازى، متکلم و مفسر اشعرى قرن ششم و هفتم. این کتاب به سبب حجم بسیارش به تفسیر کبیر مشهور شده ولى نام اصلى آن مفاتیح الغیب است. فخر رازى، بر خلاف زمخشرى، که هدف از تفسیرش دفاع از آموزههاى معتزلى است، بصراحت به انگیزه و هدف خود در نگارش این تفسیر اشارهاى نکرده ولى عملا در جاى جاى آن، به دفاع از مذهب کلامى ابو الحسن اشعرى (متوفى ۳۳۴) و رد آراى مخالفان وى، بویژه معتزله، پرداخته است (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۴, عبد الحمید، ص ۶۴- ۶۶, نیز- ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸,« شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۸-۷۹).
تاریخ تألیف
درباره تاریخ آغاز و پایان نگارش این تفسیر، تنها بر اساس اطلاعات پراکندهاى که در آخر برخى سورهها آمده مىتوان سخن گفت. نخستین تاریخى که فخر رازى به آن اشاره کرده، اول ربیع الاول ۵۹۵ است که در پایان سوره آل عمران آمده است.
بر این اساس وى تفسیر خود را قبل از ۵۹۵ آغاز کرده است. آخرین تاریخ نیز در پایان سوره احقاف ذکر شده که چهارشنبه ۲۰ ذی الحجّه ۶۰۳ است (عبد الحمید، ص ۵۱- ۵۲).
اهمیت کتاب
تفسیر کبیر مهمترین و جامعترین اثر فخر رازى و یکى از چند تفسیر مهم و برجسته قرآن کریم به زبان عربى است. یکى از دلایل شهرت و اعتبار تفسیر کبیر، تأثیر آن بر تفاسیر بعدى است. برخى از مفسرانى که از محتواى تفسیر کبیر و روش آن استفاده کرده یا تأثیر پذیرفتهاند، عبارتاند از: نیشابورى در غرائب القرآن، بیضاوى در انوار التنزیل، آلوسى در روح المعانى، قاسمى در محاسن التأویل، طباطبائى در المیزان و سید محمد رشید رضا در المنار (ایازى، ص ۶۵۵, عبد الحمید، ص ۱۶۹- ۱۹۱). رشید رضا که عالمى سلفى و پیرو ابن تیمیه است، در المنار از شیوه استدلال و محتواى تفسیر کبیر بسیار استفاده کرده و طنطاوى نیز در الجواهر، قرآن را به همان شیوه فخر رازى تفسیر کرده است (عبد الحمید، ص ۱۸۲- ۱۸۸, فخر رازى، ج ۱، مقدمه حلبى، ص ۳۷).
منابع فخر رازى
فخر رازى در نگارش تفسیر خود از آثار و تفاسیر گوناگونى بهره برده (عبد الحمید، ص ۸۷- ۱۲۲) ولى نام بیشتر آنها را ذکر نکرده است (خرمشاهى، ص ۸۰- ۸۱, جولاندرى، ص ۵۲- ۵۴). از جمله آثارى که نام برده، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة ابوریحان بیرونى و الاعتذار قاضى عبد الجبار معتزلى و التوحید ابن خزیمه است (لاگارد، ص ۱۳۷- ۱۳۹, براى فهرست کامل این آثار- همان، ص ۱۳۷- ۱۴۴).
شیوه معمول فخر رازى تنها ذکر نام مؤلفان آثار است. وى در مباحث لغوى از کتاب معانى القرآن زجّاج (همان، ص ۸۲- ۸۳) و فرّاء (همان، ص ۱۲۶- ۱۲۷)، الکامل مبرّد (همان، ص ۱۵۱) و غریب القرآن ابن قتیبه (همان، ص ۱۳) بهره برده است. در تفاسیر روایى و مأثور صحابه و تابعین به تفاسیر عبداللّه بن عباس، مجاهد بن جبر، قتادة بن دعامه و سعید بن جبیر مراجعه و بیش از همه به آراى ابن عباس استناد کرده است (عبد الحمید، ص ۹۰- ۹۴). برخى از این تفاسیر با سلسله اسناد متعددى در آن روزگار رواج داشته (تفسیر ابن عباس, تفسیر، بخش ۵: تفسیر تابعین) اما فخر رازى به اسناد روایت این تفاسیر اشارهاى نکرده است. از تفاسیر متأخرتر نیز از جامع البیان فى تفسیر القرآن طبرى، الکشف و البیان احمد بن ابراهیم ثعلبى (متوفى ۴۲۷) و تفسیر قفّال شاشى و احکام القرآن جصّاص بهره جسته است (همان، ص ۹۵-۹۹، ۱۲۰- ۱۲۲).
با توجه به رویکرد عقلانى در تفسیر فخر رازى، وى از تفاسیر معتزلى نقل قول فراوانى آورده است (همان، ص ۱۰۰- ۱۲۰). تفاسیر معتزلى که فخر رازى از آنها بهره برده عبارتاند از: تفسیر ابو القاسم کعبى (متوفى ۳۱۹, لاگارد، ص ۲۴، ۱۳۹)، تفسیر ابو على جبّایى (متوفى ۳۰۳, همان، ص ۲۲- ۲۳، ۱۳۸)، الجامع ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانى (همان، ص ۲۵- ۲۶، ۱۴۰)، تفسیر قاضى عبد الجبار معتزلى (متوفى ۴۱۵, همان، ص ۱۳۱- ۱۳۲، ۱۳۹)، تفسیر ابو بکر اصمّ (همان، ص ۱۵- ۱۶) و کشاف زمخشرى (متوفى ۵۳۸) که فخر رازى به نقل آراى وى توجه فراوانى داشته است (عبد الحمید، ص ۱۱۰- ۱۲۰).
تفسیر کبیر از حیث نقل اقوال علما و رجال معتزلى نیز اهمیت دارد و فخر رازى علاوه بر عبارتهایى از معتزلیان متقدم، به اقوال و آراى معتزلیان متأخر و معاصر خود، چون ابو الحسین بصرى (متوفى ۴۳۶) و رکن الدین محمود ملاحمى (متوفى ۵۳۶)، که فخر رازى از وى با نام محمود خوارزمى یاد کرده (لاگارد، ص ۱۸، ۷۳، ۱۴۱، ۱۵۵، ۱۵۹، ۱۶۰)، نیز اشاره نموده است. وى به اختلافات کلامى نحلهها و مذاهب گوناگون نیز توجه داشته و از گروههایى چون کرامیه (همان، ص ۱۴۵)، اشاعره (همان، ص ۲۷، ۳۳، ۳۶- ۳۷)، امامیه (همان، ص ۴۰)، ثنویه (همان، ص ۶۰)، جبریه (همان، ص ۶۱)، خوارج (همان، ص ۷۴) و روافض (همان، ص ۸۰) نیز یاد کرده است.
توجه به نظریات لغویان و نحویان بصره و کوفه و ذکر اختلاف آراى آنها، و بیان نظریات عالمان قرائت و فقها از دیگر جنبههاى در خور توجه تفسیر فخر رازى است (عبد الحمید، ص ۸۷-۸۹، ۱۲۳- ۱۳۶، ۱۵۲- ۱۵۸). فخر رازى در فقه بیشتر از شافعى- چون پیرو مذهب امام شافعى بوده- و سپس از ابو حنیفه تأثیر گرفته است (برکة الشامى، ج ۱، ص ۳۰- ۳۳, عمّارى، ص ۱۳۷- ۱۵۹). به گفته قاضى نور اللّه شوشترى (ج ۱، ص ۴۹۰)، فخر الدین رازى اساس تفسیر خود را از تفسیر ابوالفتوح رازى، اقتباس کرده و براى رفع توهم، بعضى از تشکیکات خود را بر آن افزوده است ولى حلبى (فخر رازى، ج ۱، مقدمه، ص ۳۹) این قول را بىاساس و اثبات آن را بسیار مشکل و بلکه محال دانسته و منکر هر گونه شباهت این دو تفسیر شده است. حلبى (همانجا) معتقد است که چون فخر رازى عقلگرا بوده، بسیارى از اوقات از خواندن تفاسیر عقلى، از جمله تفاسیر شیعى، متأثر گشته و بر خلاف عقاید اشاعره سخن گفته است.
روش تفسیر
هر چند فخر رازى در ابتداى تفسیر کبیر گفته است که آن را در مقدمه و ابوابى تنظیم کرده و مقدمه نیز شامل ابواب و فصولى است، عملا در همان فصل اول از مقدمه، به تفسیر «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» پرداخته است. او تفسیر هر سوره را با ذکر نام آن، محل نزول، تعداد آیات و اقوال مربوط به آن آغاز کرده، سپس با ذکر یک یا دو یا چند آیه از آن سوره، توضیح کوتاهى درباره مناسبت آنها با آیات قبلى داده است. این ویژگى از امتیازات بارز این تفسیر است (ایازى، ص ۶۵۵). سپس، چنانچه روایت یا حدیثى از پیامبر اکرم، صحابه یا تابعین درباره آیه یا آیات وجود داشته، آنها را بررسى کرده، یا به ذکر مسائلى چون ناسخ و منسوخ یا شرح مصطلحات حدیثى (مانند متواتر و آحاد و جرح و تعدیل) پرداخته، آنگاه آیه یا آیات مورد نظر را به کوچکترین اجزاى مفهومى، تجزیه کرده و تحت عناوینى چون مسئله، سؤال، وجه، اقوال، امور و غیره، از ابعاد مختلف کلامى و فلسفى و لغوى و ادبى و فقهى و مانند اینها به بررسى و تفسیر آنها پرداخته («شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، ص ۷۹- ۸۰) و در پایان، نظر خود را بیان نموده است. این بحثهاى تفصیلى و پرداختن به ابعاد گوناگون یک مسئله، از ویژگیهاى بارز و منحصر به فرد تفسیر کبیر است.
تفسیر کبیر را از نظر روش، در شمار تفاسیر عقلى و کلامى آوردهاند (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳, طباطبائى، ۱۳۷۴ ش، ص ۵۶). ذهبى (ج ۱، ص ۲۸۹) آن را از نوع تفسیر به رأى جائز دانسته است. علامه طباطبائى نیز از طرفى این تفسیر را تفسیرى کلامى ذکر کرده (همانجا) و از طرف دیگر، تفسیر متکلمان را تطبیق نامیده و رد کرده است (۱۳۹۰- ۱۳۹۴، ج ۱، ص ۶). هر چند تفسیر فخر رازى پر از مباحث کلامى و عقلى است، ظاهرا خود او لزوما به دنبال نگارش تفسیرى کلامى یا فلسفى یا تفسیر به رأى، چه ممدوح چه مذموم، نبوده است، زیرا در تفسیر خود به این نکته اشارهاى نکرده و در وصیتنامهاش مىنویسد که هیچیک از این روشهاى فلسفى و کلامى در کنار روش قرآنى ارج و ارزشى ندارند (داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷). با توجه به اینکه محور غالب مباحث کلامى، آیات قرآن کریم بوده است، در تفسیر کبیر که صبغهاى کلامى دارد، مىتوان مجموعه نسبتا کاملى را از آراى کلامى اشاعره، معتزله، کرامیه و برخى فرق دیگر (عبد الحمید، ص ۳۲۱- ۳۳۹) ملاحظه کرد و به یک دوره کامل از مباحث کلامى دست یافت.
برخى از مباحث کلامى- فلسفى که فخر رازى به آنها پرداخته عبارتاند از: معرفت خداوند و اینکه آیا در شناخت او نظر و استدلال جائز است یا نه (لاگارد، ص ۲۹۶، ۳۳۹)، ایمان و اسلام، تفاوت میان این دو و ارکان ایمان (همان، ص ۲۱۶- ۲۱۷)، کلام الهى و بحث از حدوث و قدم آن (همان، ص ۳۰۷، ۳۲۰)، رؤیت خداوند (همان، ص ۲۷۲)، عدل الهى (همان، ص ۲۹۳)، جبر و اختیار و قضا و قدر (همان، ص ۲۴۶، ۳۱۶)، حدوث و قدم عالم (همان، ص ۲۰۸، ۲۵۰)، اعجاز قرآن (همان، ص ۲۰۷, نیز- عبد الحمید، ص ۲۲۵، ۲۳۱)، اراده خداوند (لاگارد، ص ۱۹۵)، مفهوم استواى خداوند بر عرش (همان، ص ۱۹۹)، تجسیم (همان، ص ۲۲۳)، تثلیث (همان، ص ۲۲۳)، عصمت انبیا (همان، ص ۲۹۴- ۲۹۵)، شفاعت پیامبر اکرم (همان، ص ۲۸۲)، عقیده شیعه در امامت معصوم و احتمال صحت آن (همان، ص ۴۰)، بیان لزوم وجود معصوم در هر زمانى با این توضیح که بر خلاف نظر شیعه و بنابر اعتقاد اشاعره و خود فخر رازى، مجموع امت معصوم است نه یک تن، و بحث معاد (همان، ص ۳۳۹، براى موارد دیگر- ص ۲۵۷- ۲۵۸).
در میان مفسران، فخر رازى بیش از همه در تبیین آیات باران کوشیده است (باران، بخش دوم: باران در قرآن و حدیث). از آراى خاص تفسیرى رازى، اعتقاد به نبودن واژههاى دخیل و غیر عربى در قرآن است (عبد الحمید، ص ۱۲۸). همچنین وى به نقل روایات اسباب نزول و ذکر قرائتهاى مختلف اهتمام فراوانى داشته است (همان، ص ۱۴۴- ۱۴۶، ۱۵۲- ۱۵۸). عبد الحمید (ص ۲۰۷- ۲۲۷) فهرستى از آراى خاص تفسیرى فخر رازى را آورده است. غلبه صبغه کلامى- عقلى در تفسیر کبیر مانع از این نشده است که فخر رازى در مواردى، از شیوه قرآن به قرآن، در تفسیر آیات کریمه استفاده کند (همان، ص ۱۳۶- ۱۳۸) ولى با وجود اشاراتى که به احادیث پیامبر اکرم و امامان شیعه کرده (لاگارد، ص ۶۸، ۹۸، ۱۱۹) و روایاتى که از صحابه و تابعین آورده، در تفسیر خود اعتماد اندکى به احادیث داشته است (عبد الحمید، ص ۱۳۸- ۱۴۰). گفته مىشود که او در نقل احادیث به شیوهاى که در عصر او معمول بوده، سلسله سند حدیث را ذکر نکرده و نیز احادیثى را که بسیارى از مفسران، حتى عقلى مشربانى چون زمخشرى و طبرسى، در فضائل سورهها و ثواب قرائت آنها نقل مىکنند، نیاورده است (همان، ص ۱۶۷, خرمشاهى، ص ۸۰).
در تفسیر کبیر استفاده از روایاتى که از اسرائیلیات شمرده مىشوند، بسیار اندک است. براى نمونه ذیل آیه «ن» در سوره قلم، «ن» را به معناى نهنگى که زمین بر پشت آن قرار دارد، دانسته است. فخر رازى هر چند این روایت را در تفسیر آیه مذکور آورده، آن را نه به سبب مخالفت با عقل یا اشکال در سلسله روایت یا محتواى حدیث یا از اسرائیلیات بودن رد کرده، بلکه از جنبه ادبى و نحوى مردود دانسته است (فخر رازى، ج ۳۰، ص ۷۷, ابو شهبه، ص ۱۳۴, نیز- عبد الحمید، ص ۱۴۶- ۱۵۱).
تفسیر فخر رازى با وجود صبغه کلامى، از اشارات صوفیانه خالى نیست و در تفسیر برخى آیات به ذکر طریق و شیوه عارفان در تفسیر آیات نیز پرداخته است (فخر رازى، ج ۱۶، ص ۱۵, نیز- عبد الحمید، ص ۳۲۱-۳۳۰). سبکى (ج ۸، ص ۸۶) ضمن اشاره به اینکه فخر رازى در تفسیر خود عبارتهایى درباره تصوف آورده، از وى به عنوان فردى مبرّز در تصوف نیز یاد کرده است. از ویژگیهاى بارز روش فخر رازى در تفسیر کبیر، اهتمام جدّى او به بیان مناسبات میان آیات و سور قرآن کریم است. وى تنها به ذکر یک مناسبت اکتفا نمىکند، بلکه در بیشتر مواقع به بیان چند مناسبت مىپردازد (عبد الحمید، ص ۱۶۳- ۱۶۴, ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۳- ۲۹۴). عنایت به نکات ادبى و بلاغى، از جمله استشهاد به شواهد شعرى دوره جاهلیت در مباحث لغوى و نحوى و بلاغى، از دیگر ویژگیهاى روش تفسیرى فخر رازى محسوب مىشود (عبد الحمید، ص ۱۲۳- ۱۳۶). وى در این خصوص، بیشترین استفاده را از کشاف زمخشرى برده است (همان، ص ۱۱۰). توجه به مباحث فقهى نیز از جمله خصایص روش فخر رازى در تفسیر کبیر است. فخر رازى در برخورد با آیات احکام، ابتدا آراى مکاتب و مذاهب مختلف فقهى را در خصوص آنها مطرح مىکند و سپس بتفصیل به بیان گرایش فقهى خود، یعنى مذهب فقهى شافعى، مىپردازد و بر صحت آن استدلال مىکند (ذهبى، ج ۱، ص ۲۹۵).
درباره اینکه تمامى تفسیر کبیر را خود فخر رازى نوشته یا تنها بخشى از آن به قلم اوست، اختلاف نظر وجود دارد: یک نظر این است که فخر رازى، خود، تفسیرش را به اتمام رسانده است (عمارى، ص ۱۸۶- ۱۸۷, آل جعفر، ص ۱۹۰, داوودى، ج ۲، ص ۲۱۷)، زیرا تا پنجاه سال بعد از وفات او صحبتى از نقصان تفسیر کبیر نبوده و حتى شاگردان بزرگ رازى سخنى از آن به میان نیاوردهاند. عبد الحمید (ص ۵۴- ۶۳)، بر اساس شواهد فراوانى از تفسیر کبیر، نتیجه گرفته که تمام آن را خود فخر رازى نوشته است. گروهى دیگر، بخشى از تفسیر کبیر را تألیف فخر رازى دانسته (ابن خلّکان، ج ۴، ص ۲۴۹, ابن قاضى شهبه، ج ۲، ص ۸۳) و براى اثبات نظرشان به خود تفسیر کبیر استناد کردهاند، از جمله ذیل آیه «جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (واقعه: ۲۴) که آمده است: المسألة الاولى الاصولیة، ذکرها الامام فخر الدین رحمه اللّه فى مواضع کثیرة و نحن نذکر بعضها (فخر رازى، ج ۲۱، ص ۱۵۶). این عبارت به روشنى گواه است بر اینکه فخر رازى در تفسیرش به این جا نرسیده بوده و این بخش از تفسیر کبیر را کس دیگرى نوشته است. به گفته ابو بکر بن احمد معروف به ابن قاضى شهبه (متوفى ۸۵۱, ج ۲، ص ۳۳۳) و ابن حجر عسقلانى (۱۳۸۵، ج ۱، ص ۳۲۵)، تکمیل کننده تفسیر فخر رازى احمد بن محمد بن مکى قمولى (متوفى ۷۲۵) بوده است. حاجى خلیفه (ج ۲، ستون ۷۵۶) نوشته است که قمولى و شهاب الدین بن خلیل خویى (متوفى ۶۳۱) تفسیر فخر رازى را تکمیل کردهاند. ذهبى (ج ۱، ص ۲۹۳) معتقد است که بعد از فخر رازى، خویى شروع به تکمیل تفسیر کبیر کرد ولى قبل از اتمام آن درگذشت و قمولى آن را به اتمام رساند. وى همچنین به نظر دیگرى هم اشاره مىکند و آن اینکه خویى و قمولى هر یک بتنهایى تکملهاى مستقل بر تفسیر کبیر نوشتند. به این ترتیب، مسلّم شده که فخر الدین رازى خود تفسیرش را به پایان نرسانده ولى مشخص نیست تا کجاى آن را نوشته است. به عقیده ذهبى (همانجا) از ابتدا تا تفسیر سوره انبیاء، و به گفته خرمشاهى (ص ۸۳) تا سوره فتح اثر فخر رازى است. در نسخهاى خطى از تفسیر فخر رازى آمده که از بعد از تفسیر سوره عنکبوت تألیف خویى است (حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۸).
تفسیر کبیر به دلیل مهارت فخر رازى در علوم مختلف، سرشار از مباحث کلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، ادبى و غیره است و همین ویژگى آن را دایرة المعارف گونه کرده است. این گستردگى و اطناب تفسیر فخر رازى مىتواند از آن جهت باشد که وى آن را براى عموم ننوشته است. به نظر برخى از علماى تفسیر، اشتمال تفسیر فخر رازى بر این حجم مطالب متنوع، از اهمیت تفسیرى آن کاسته است. به گفته ابو حیان غرناطى، (مفسر قرن هفتم و هشتم)، در تفسیر فخر رازى مطالبى هست که در عالم تفسیر نیازى به آنها نیست (سیوطى، ج ۴، ص ۲۴۳). ابن تیمیه نیز آن را تفسیرى دانسته که در آن، جز تفسیر از هر موضوعى سخنى یافت مىشود (سیوطى، همانجا, صفدى، ج ۴، ص ۲۵۴). به عقیده سیوطى( همانجا)، این تفسیر مملو از سخنان حکما و فلاسفه است و بحثهاى تفسیرىاش بىارتباط با آیات است. ابن خلّکان (همانجا) نیز مىگوید که در آن مطالب غریب و نا آشناى فراوانى آمده است. سبکى در وصف این کتاب گفته است که در آن همه چیز، از جمله تفسیر، وجود دارد (صفدى، همانجا).
عدهاى نیز بر محتواى آن خرده گرفتهاند و معتقدند که تفسیر کبیر از این جهت عیوب فراوانى دارد، از جمله ابو شامه مقدسى (متوفى ۶۶۵, ص ۶۸) معتقد است که فخر رازى در تفسیر خود شبهات جدّى مخالفان اسلام و اهل سنّت را به بهترین شکل مطرح کرده ولى از حل آنها در نهایت عجز و ناتوانى فرومانده است. به گفته شرف الدین نصیبى، استاد و شیخ او سراج الدین سرمیاحى مغربى در کتابى دو جلدى به نام المآخذ، به بیان معایب و نقاط ضعف تفسیر فخر رازى پرداخته است (به نقل ابن حجر عسقلانى، ۱۳۹۰، ج ۴، ص ۴۲۸). اقبال لاهورى (ص ۱۹۹، نیز- ص ۲۹۳) نیز تفسیر فخر رازى را مانع فهم درست قرآن دانسته است. برکة الشامى (ج ۱، ص ۲۴) این نظر را که فخر رازى از دو روش تفصیل در تفسیر سوره حمد و اجمال در سایر سورهها استفاده کرده، رد نموده و معتقد است که فخر رازى در تمام تفسیر خود، از یک شیوه بهره گرفته و تفصیل سوره حمد به اقتضاى خود سوره بوده و فخر رازى در تفسیر برخى آیات دیگر نیز، به تناسب، مباحث را بتفصیل بیان کرده، از جمله ذیل آیه ۳۱ سوره بقره، بحث گستردهاى درباره علم آورده است (همان، ج ۱، ص ۲۸- ۲۹).
در دفاع از فخر رازى پاسخهاى دیگرى نیز دادهاند، از جمله گفتهاند که امانتدارى وى در نقل سخنان مخالفان بر عدهاى از هم مشربان او گران آمده و آنان را به خردهگیرى واداشته است (ابو شامه، ص ۹۸, نیز- سبکى، ج ۸، ص ۸۸). خود فخر رازى نیز در ابتداى تفسیر کبیر، دلیل تفصیل و تنوع مطالب کتاب را بیان کرده و به خرده گیران پاسخ داده است. او (ج ۱، ص ۳) مىگوید زمانى گفته بودم که مىتوان از فواید و نفایس سوره حمد، ده هزار مسئله استنباط کرد، برخى از حسودان و جاهلان و گمراهان و دشمنان قیاس به نفس کرده، این سخن مرا باور نکردند و آن را انکار نمودند، لذا هنگامى که شروع به نگارش این کتاب کردم، براى اثبات اینکه چنین چیزى ممکن است، این مقدمه( تفسیر تفصیلى سوره حمد) را نوشتم. فخر رازى در جاهاى دیگرى از تفسیر، انگیزهاش را در تنوع و تفصیل مطالب، تقویت دین و القاى یقین و برطرف کردن شک و شبههها و از بین بردن نا آگاهى ذکر کرده است( ج ۱۷، ص ۱۱۴، نیز- ج ۱۶، ص ۳۲).
نسخه شناسى
تفسیر کبیر مجموعا شامل ۳۲ جزء است ولى تعداد مجلدات آن در چاپهاى گوناگون، متفاوت است. نسخههاى خطى متعددى از این تفسیر بر جا مانده است( براى نمونه- حدایق شیرازى، ج ۱، ص ۱۵۳- ۱۵۸). على اصغر حلبى در کار ترجمه آن به فارسى است و چند جلد آن را منتشر کرده است. فخر رازى علاوه بر تفسیر کبیر، آثار دیگرى نیز در تفسیر قرآن دارد( عبد الحمید، ص ۳۸). پژوهشهاى فراوانى درباره تفسیر فخر رازى انجام شده است. ماهر مهدى هلال، فصل سوم کتاب خود، فخر الدین رازى بلاغیاً( ص ۱۸۵- ۲۵۵)، را به بررسى آراى بلاغى تفسیر کبیر اختصاص داده است. برخى دیگر از این تألیفات عبارتاند از:
- الرازى مفسرا از محسن عبد الحمید, الامام فخر الدین الرازى: حیاته و آثاره از على محمد حسن عمارى( قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹)
- الرازى من خلال تفسیره اثر عبد العزیز المجذوب( لیبى و تونس ۱۴۰۰ / ۱۹۸۰)
- فخر الدین الرازى، آراؤه الکلامیة و الفلسفیة از محمد صالح الزرکان
از تحقیقات خاورشناسان مىتوان به کارهاى روژه آرنالدز(کریمىنیا، ص ۲۴) و ژاک ژومیه(همان، ص ۱۳۲-۱۳۳) درباره تفسیر فخر رازى اشاره کرد. از مقالات متعدد روژه آرنالدز، مقالههاى «مسیحیان بنا بر تفسیر فخر رازى از قرآن» (ترجمه على محمد کاردان، معارف، دوره ۳، ش ۱، فروردین- تیر ۱۳۶۵)،« جبر و اختیار در تفسیر رازى» (ترجمه میشل کوئىپرس، همان مجله) به طور کامل به فارسى ترجمه شده و گزارشى از مقاله« یافتههاى فلسفى در تفسیر کبیر فخر الدین رازى» (ترجمه رضا داورى، همان مجله) نیز به فارسى موجود است.
همچنین میشل لاگارد در کتابى با عنوان المصباح المنیر للتفسیر الکبیر ئ(لیدن ۱۹۹۶) نمایهاى از اعلام و موضوعات تفسیر فخر رازى را به این شرح گرد آورده است: نمایه اعلام و اماکن و کتابهاى مذکور در تفسیر رازى (ص ۳- ۱۸۳)، نمایه موضوعات کلامى و ادبى و فقهى (ص ۱۸۵- ۳۵۹) و نمایه مباحث اصول فقه بر اساس تفکیک موضوعى (ص ۱۶- ۴۹). اساس کار لاگارد، تفسیر کبیر رازى چاپ بیروت ۱۹۸۲ است. لاگارد جدولهایى تطبیقى نیز با دو چاپ دیگر این تفسیر آورده که بر اساس آنها مىتوان مطلب را در دو چاپ دیگر نیز یافت. با وجود چندین چاپ از تفسیر فخر رازى، هنوز این متن تصحیح انتقادى نشده است (ایازى، ص ۶۵۰- ۶۵۱). در منابع از دو تلخیص این تفسیر به نامهاى التنویر فى التفسیر فى مختصر التفسیر الکبیر نوشته محمد بن ابى القاسم ربقى (متوفى ۷۰۹) و الواضح فى تلخیص تفسیر القرآن نگاشته محمد بن محمد نسفى (متوفى ۶۸۷) یاد شده است (همان، ص ۶۵۷).
منابع
- مسلم آل جعفر، مناهج المفسرین، [بىجا]: دار الکتب للطباعة و النشر، ۱۹۸۰,
- ابن حجر عسقلانى، الدرر الکامنة فى اعیان المائة الثامنة، چاپ محمد سید جاد الحق، قاهره ۱۳۸۵ / ۱۹۶۶,
- همو، لسان المیزان، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹- ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰ / ۱۹۷۱,
- ابن خلّکان, ابن قاضى شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبد العلیم خان، حیدر آباد دکن ۱۳۹۸- ۱۴۰۰ / ۱۹۷۸- ۱۹۸۰,
- عبد الرحمان بن اسماعیل ابو شامه، تراجم رجال القرنین السادس و السابع، المعروف بالذیل على الروضتین، چاپ محمد زاهد بن حسن کوثرى و عزت عطار حسینى، بیروت ۱۹۷۴,
- محمد ابو شهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات فى کتب التفسیر، بیروت ۱۴۱۳ / ۱۹۹۲,
- محمد اقبال لاهورى، کلیات اشعار فارسى مولانا اقبال لاهورى، با مقدمه و شرح احوال و تفسیر کامل احمد سروش، تهران[؟ ۱۳۴۳ ش],
- محمد على ایازى، المفسرون: حیاتهم و منهجهم، تهران ۱۴۱۴,
- حسین برکة الشامى، تهذیب التفسیر الکبیر، لندن ۱۴۱۸ / ۱۹۹۸,
- حاجى خلیفه, ضیاء الدین حدایق شیرازى، فهرست کتابخانه مدرسه عالى سپهسالار، تهران ۱۳۱۵- ۱۳۱۸,
- بهاء الدین خرمشاهى، سیر بىسلوک، تهران ۱۳۷۰ ش,
- محمد بن على داوودى، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳ / ۱۹۸۳, محمد حسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، بیروت ۱۴۰۷ / ۱۹۸۷,
- عبد الوهاب بن على سبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبد الفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴- ۱۹۷۶,
- عبد الرحمان بن ابى بکر سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابو الفضل ابراهیم،[ قاهره ۱۹۶۷]، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش,
- «شناسایى برخى از تفاسیر عامه»، حوزه، سال ۵، ش ۴( مهر و آبان ۱۳۶۷),
- نور اللّه بن شریف الدین شوشترى، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ ش, صفدى,
- محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم ۱۳۷۴ ش,
- همو، المیزان فى تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰- ۱۳۹۴ / ۱۹۷۱- ۱۹۷۴,
- محسن عبد الحمید، الرازى مفسرا، بغداد ۱۳۹۴ / ۱۹۷۴,
- على محمد حسن عمارى، الامام فخر الدین رازى: حیاته و آثاره، قاهره ۱۳۸۸ / ۱۹۶۹,
- محمد بن عمر فخر رازى، التفسیر الکبیر، قاهره[ بىتا.]، چاپ افست تهران[ بىتا.],
- همان: تفسیر کبیر( مفاتیح الغیب)، ترجمه على اصغر حلبى، تهران ۱۳۷۱ ش-,
- مرتضى کریمىنیا، کتابشناسى مطالعات قرآنى به زبانهاى اروپایى: ۱۷۰۰- ۱۹۹۵، تهران ۱۳۸۰ ش,
- ماهر مهدى هلال، فخر الدین الرازى بلاغیا، بغداد ۱۳۹۷ / ۱۹۷۷,
- و المصباح المنیر للتفسیر الکبیر: الفهرست الکامل لمفاتیح الغیب لفخر الدین الرازى، ۱۹۹۶,
- Rashid Ahmad Jullandri, Abu al- Qasim al- Qushairi as a theologian and commentator, The Islamic quarterly, ۳۱ / I )1969
- .Michel Lagarde, Index du grand commentaire de Fakhr al- Din al- Razi- nedie
منبع
نرم افزار جامع التفاسیر نور، بخش کتابشناسی.
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|